![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
آفـتـاب عـزّت از عـرش جـلال آمد پديد روز عـيـد شـادمـانى را هـلال آمد پـديد آفـتابِ فضل، تابـان گشت از كـوهِ شكوه ظلمت شب هاى هجران را وصال آمد پديد روز، روزِ شادى و وقت نشاط آمد از آنك بهـتـرينِ روزهـاى مـاه و سـال آمد پديد اخـترى گـرديد از بُـرج ولايت جـلوه گر كز جـمالش آيـتى فـرخـنده فـال آمد پديد آسـمـان عـلـم را تـابـنـده مـاه آمد عـيـان گـلـسِتـان شـرع را خُـرّم نهـال آمـد پديد در سپهر عزّ و شوكت آفـتاب آمد فـراز بر هُماى دين و دانش پَرّ و بال آمد پديد دشـمـنان را مـايـۀ درد و الـم شد آشكار دوستان را دافـع رنـج و مـلال آمد پـديد اى مسلمان ديده ات روشن كه از لطف خدا هـادى الامّه، شه احـمـد خصال آمد پديد عشق و دل را موجبات اتّحـاد آمد عيان جـان و تن را موجـبات اتّـصال آمد پديد ركن دين، بحر سخا، غيث كرم، غوث اُمم نور حق شمس الضحى، فضل الكمال آمد پديد عالمى فضل و تعالى، قلزمى علم و كمال بر سرير جـاه و اورنگ جـلال آمد پديد شوكت و جاه و سعادت را محيط آمد عيان حكمت و علم و فضيلت را جمال آمد پديد جلوۀ ديگر به خود بگرفت عالم بهر آنك بر رخ زيباى خلقت خط و خال آمد پديد هرچه خواهى از خدا «طايى» بخواه امروز چون بهر حاجت خواستن نيكو محال آمد پديد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه نـوشـتـهاند دوبـاره مـرا گـدای مدیـنـه گـرفـتـه است بهـانه دلـم بـرای مـدینه فـدای چـار امـام گـره گـشـای مـدیـنـه کـبـوتـر دل من تا بـقـیـع گـشـته مسـافـر سلام مقـصد پنجـم! سلام حـضرت باقـر نبود این دل ما حـیدری اگر تو نبودی نبـود روزی ما نوکری اگر تو نبودی نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی نداشت جسم تشیّع سری اگر تو نبودی بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت غـلام حـیـدر و زهـرا شدیم با زحـماتت تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت تویی که درک خلایق نمیرسد به مقامت شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت همیشه کرده حدیث تو گرم روضۀ ما را نـتـیجـههای تـلاش تـوأیـم و صادقـت آقا امام پـنجـم عـالـم، امـیـد پـنـج تـنی تو بزرگ تر ز تـمـام تـصورات مـنی تو فـدای عزم بلندت، امام بت شکـنی تو خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو تویی که وارث جـمع فـضائـل حسنـیـنی امــام امــتـی و مــیــوۀ دل حـسـنـیــنــی همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت و در مرام شما نیست دین به غیر محبت تو و کرم، تو و بخشش، تو و عطای فراوان همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است بقیع بیحرمت هم بهشت اهل یقین است به رغـم خـواستۀ مـنکـران اصل ولایت حـرم نـداشـتـنـت هم نکرد کم ز مقـامت تو یادگـار شهـید غـروب حـادثـههایی تو در تـمامی حـالات، یـاد کـربـبلایی ز کودکـیت تو دلـتـنگ سیدالـشهـدایی تـو داغــدار امــامِ مُــرَمِّــلٌ بِـدِمــایـی چهار سالگیات را نمیبری دمی از یاد رقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
شب است و باز، مبارک شبی است؛ ای ساقی کلید میکده در دست کیست، ای ساقی فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی بخواه جام و شرابی به خـاک آدم ریز به کـام شیعـۀ زین العـباد، زمـزم ریـز خدا به شهر مدیـنه، دوباره عـزّت داد به سفـرۀ دل شیعـه، عجیب برکت داد و نور فاطمه را پنج دفعه، حرکت داد تمام شـوکـت و عـزّت، نـزول فرموده امــام بــاقــر امـت، نــزول فــرمــوده شکست پوزۀ شیطان، فرشته غالب شد گدای نان شب، اینبار؛ گنج صاحب شد به خاک خانه سجاد، سجده واجب شد ملائکه، همه از عـرش؛ سوی سجادند پیـمبران، هـمه تبـریک گوی سجـادند ز شاه راه نـبوت، مسیـر و جـادۀ وحی رسیده کـودک قـرآن، امـام زادۀ وحی محمد بن عـلـی، پـنجـمین نـوادۀ وحـی نـبـود روی زمیـن، بـیامـامها؛ دیـنـی بدون باقر و صادق، چه دین و آیینی؟! خـبـر دهـیـد کـه آمـد تـجــسّـمِ کـوثــر بگو به شیعه: « فصلّ لِرَبِّکَ وَ أنحَر» به خصم حضرت حیدر، بگو:«هُوَالاَبتَر» کــلام آل پـیـمـبـر، کـلام اسـلام اسـت و «قال باقـر» شیعـه تمام اسلام است حدیث از لب لعلش، شنیدنی است فقط روایت از پسر وحی گفتنی است، فقط درون مدرسهاش، درس خواندنی است؛ فقط از این ذوات مقدس، حصول علم نکوست درون مکتب باقر، " کلیم" دانشجوست به لطف حضرت باقر، علوم؛ احیا شد مـعـارف از کـرم او به قـدر دریـا شد تشیّع از کمک و دستگـیریاش، پا شد چـقدر مـزرعۀ حـوزههاش، پُـر بـارند هزار قاضی و بهجت به او بدهکارند خـدا کـند که من امسال، زائرش باشم به کـوری سلـفـی ها، مـسافـرش بـاشم به اعتکـاف حریمش، مجـاورش باشم بـقــیـع؛ تـربـت بـاقـر، دل پُـری دارد نه شمعی و نه چراغی، نه زائری دارد به یاد کودکی او، بگـو: سلام حسین! «سلام جدّ غـریبم، سلام، امام حسین! تو رفتی و چه کشیدند، عمههام، حسین! سلام زینب و نجـمه، سکـینه و کـلـثوم سـلام عـمه، سه ساله؛ رقـیـۀ معصوم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امام محمد باقر علیه السلام
با وضو باید از مقامت گفت خـاتم الأنبـیاء سلامت گـفـت مـهـربـانـیِ بـیحـدی داری! خُلق و خُوی محـمدی داری تـا ابـد عــلـم را شـکــافـنـده دستِ مِهـر خـدای بـخـشنـده دیـدنت آرزویِ جابـر هاست شیعه مدیونِ قال باقر هاست پـنـدهـایت فـراتـر از پـنـدار معـدن العلم، مخزن الأسرار واژههـا بـر لبت زلال شـدند فـاتـح قــلـۀ کــمــال شــدنــد عـقـل شـد کـودک دبـستـانت پـای منبـر نـشست حـیـرانت مشق از کـیـمیایِ عـشق بـده درس جغـرافـیایِ عـشق بـده قـلمت کی قـرار میگـیـرد!؟ جوهر از ذوالـفـقار میگیرد ماندهام چند جبهه میجنگی!؟ رهـبـر انـقـلاب فـرهــنـگـی مکـتـبت اجـتهـاد عـلـمی شد کـربـلایت جـهـاد عـلـمی شد "کـربـلا" گفتم و دلت لرزید مـشک آبـی مقـابـلت لـرزیـد کربلا خاطرات تلخی داشت روضههای فرات تلخی داشت آب را رویِ خـیمهها بـستـند آب را با سـر و صدا بـستـند تشنگی، از بهار سیرت کرد گریههای رباب پـیـرت کرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امام محمد باقر علیه السلام
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است توشه بر داشته از گریه و زائر شده است دیرگـاهی است که مانند کبوتر - جبـریل روی دیـوار بقـیـع تو مجـاور شده است سیـنـهات مـشرق الانـوار هـزاران سیـنا موسی معرفت از طور تو ظاهر شده است از همان روز که شد "علم الاسما " آغاز علم، شاگرد تو یا حضرت باقر شده است کرسی و لوح و قـلم آینۀ کشف و شهـود مصدر فیضی و حکمت ز تو صادر شده است قطـره از طیـنـت دریـاست همه میدانند هر که شاگرد تو شد جزو مفاخر شده است به سلامی که ز لبهای رسول آورده است مست از جام تماشای تو جابر شده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
ساقـی و جـام هر دو خندانند بر شـراب طـهـور مهـمـانـند ظلمت و تیرگی روند از یاد آسـمـان و زمیـن چـراغـانـند بر جـمـالش فـرشتههای خـدا یکـسره اِن یکـاد میخـوانـند مـادرش چـشـم بر نـمـیدارد لحظهای زان جـمال بیمانند مِهر و مه هم ز شرم ماه علی سر فـرو بُرده در گـریـبـانند عـالِـمـان جهـان، هـمه او را صاحبِ هر چه علم میدانند نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر هرچه فرشی ز قدر او حیران هرچه عرشی به خدمتش حاضر هر نگاهی به سمت او خیره هر زبانی به وصف او قاصر او به هر عـلم و علـتی عـالم او به هر غیر ممکـنی قـادر کیست آنکس که وصف او این است شـمـع جـانـهـا مـحـمـدِ بـاقـر نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر بـحـر عـلـم تو رونـق اسـلام پنجمین رهبر و ولیّ و امـام قـدسیـانـنـد از سـما به زمیـن بهـر پـابـوسیـت روانـه مـدام ای دل آرام حـضـرت زهـرا اولیـا هم به محضر تو غـلام هر کجـا نـام نـامیـت بـبـرنـد بوی فردوس میرسد به مشام ای که بـر تو، تـوسـط جـابـر خـاتم الانـبـیـا رسانـده سـلام نـور تابـان عـشق شد ظاهـر چـشم حق تا ابد بر او ناظـر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امام محمد باقر علیه السلام
آن مـقـتـدا كه هـستی دارد قـوام از او خورشید و ماه نـور گرفـتند وام از او آن پنجمین امام كه معصوم هفتم است دارد حـریـم كعـبـۀ دین احـتـرام از او دریا شكاف علم و یقـین «باقرالعلوم» ماهی كه شرمگین شده بدر تمام از او او باغبان علم و فضیلت شد و به جاست آن گـلـشنی كه یافته فـیض مدام از او گـلهای بـاغ معـرفت و بـوستان عـلم دارند رنگ و جلوه گری هر كدام از او روشن چراغ دانش و بینش ز نور اوست دارد حیاتِ عـلم و فضیلت دوام از او دانش به حُسن مـطلـع او گـفت آفـرین بینش رسیده است به حُسن ختام از او بطحا شده است باغ بهشت از ولادتش یثرب شده است روضۀ دارالسلام از او در گــردش مــدار، فــروغ امــیــد را منظـومههای عشق گرفـتـند وام از او تا رهـنـمای خـلـق شـود در ره نجـات بـالله گـرفـتـه بـود خــدا الــتـزام از او قـولش هماره قـول رسـول كـریـم بود شد جـلـوۀ حـدیث نـبـی مـستـدام از او این آفتاب عشق كه سوی دمشق رفت گفـتی گـرفت روشنی روز شام از او بـزم هـشـام بود به شام و گـمـان نـبود دعوت كند به «سَبق رِمایه» هشام از او هرچند عذر خواست ز پرتاب تیر و خواست تا حـكـم انـصراف بگـیـرد امـام از او اما هـشـام بر سخـن خـود فـشـرد پای تیـر و كـمـان گرفـت امام هـمام از او تیر و كمان گرفت و هدف را نشانه رفت تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او فضل و بزرگواری آن مظهـر گذشت راضی نشد كه خصم شود تلخ كام از او تیر نخست چون به هدف كارگر فـتاد پـروانـه یـافـتـنـد یـكـایـك سـهـام از او میدوخت تیر را به دل تیر در هـدف بود از خدای نصرت و سعی تمام از او آماج تیر شد چو هـدف شد بر آسـمان تجـلیـل بیمبالـغـۀ خاص و عام از او این است رهبری كه بهر لحظه قدسیان در عرش میبرند به تقدیس نام از او همراه اوست عـطـر شهـیـدان كـربـلا خـیـزد هـنـوز رایـحـۀ آن قــیـام از او «جابر» سلام ختم رُسل را به او رساند با گوش جان شنـید جواب سلام از او از سعی او گرفته صفا، مروه و صفا بر جای مانده حرمت بیت الحرام از او از صد هزار بوسۀ خورشید خوشتر است خـال سیـاه كعـبـه و یك اسـتـلام از او اصحاب معـرفـت به ادب گـرد آمـدند باشد كه بـشنـوند حـدیث و پـیـام از او گوهرفشان به خدمت او طبع حمیری است شعر «كمیت» یافته قدر و مقام از او در ساحـل غـدیـر ولایت نـشـسـتـهانـد آنان كه چون «فُضیل» گرفتند جام از او رو تشنگی بجوی «شفق» گر امید توست جامی ز حوض كوثر و شرب مدام از او
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بیایید بـازم عاشقـا به باده لب بزنیم لب به شراب و میِ ماه رجب بزنیم باید واسه گدایی دستای خالی مونو بـه دامـن پـسـر شـاه عـرب بـزنـیـم آمد از راه مسافـر گل زهـرایی باقـر بگـید امشب به آقا ما مُریدیم و چاكر مددی یابن زهرا ********** ماه رجب آمد و سیـنه قـلـندری شد شیعه خمار می و شراب كوثری شد سیزده شب دیگه حق از كعبه سر میزنه بوی علی میاد و باز دلا حیدری شد وقت هر آرزو شد موسم ذكر هو شد عیدی امشب زیاده علی اكبر عمو شد مددی یابن زهرا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
پخش سبک تو ولی کـبـریایی نـور چـشم مصطـفایی میـوۀ قـلب حـسین و تو عـزیز مجـتـبایی مدیـنه با صفا، شده از مـقـدمت بده عیدی بما، ز لطف و مرحمت گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* جـلـوۀ نـور خــدایـی قـبـلـۀ اهـل ولایـی تو شکافندۀ علمها هـفتمین معصوم مایی امید عـالمـین، عـلی را نور عین عزیز مجـتـبی، گـل بـاغ حسین گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* شکر خدا میکنم من که شدم مهمان کویت تو امام پنجم هستی دست ما مولا به سویت تـویی نـور دلـم ، تـمام حـاصلـم به جان مـادرت، نما حل مشکلم گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* در شب میلادت ای گل این دلم رفته بقیعت به فـدای قـبر خـاکیِّ تو و قـدر رفـیعـت دلم گردیده آب، بُوَد قبرت خراب چـنان جـد و پـدر، میـان آفـتـاب گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲) ********************* مهدی زهرا کجایی این دلم کرده هوایت کی شود مولا بیایی جان من گردد فدایت گل پیغمبری، تو یابن العسکری به خلق این جهان، پناه و یاوری گل زهرا مدد، گل زهرا مدد (۲)
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
نور الله و الصمد شد جلوه گر از عرش اعلا از وجـود او خـدای لَـم یَـزل مَـنَّ عَـلَـینا ز یمن مقـدمش، جهانی شد رفـیع دلم پَـر میزند، سوی خاک بقـیع امام باقـر مدد؛ امام باقر مدد؛ امام باقـر مدد ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد (۴) *************************** زادۀ مـدیـنۀ عـلـم و شکـافـندۀ عـلم است بـنـدۀ رب عـلـیـم و آفـریـنـنـدۀ علم است مدینه گل فشان، ز عِطر و بوی او علی ابن الحسین، ببوسد روی او امام باقـر مدد؛ امام باقر مدد؛ امام باقـر مدد ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد (۴) *************************** از رسول خاتم آورده تهـیّت بر تو جابر ربـنـا صلِ عـلـی سَیـدنا حـضرت بـاقـر محبت بر تو دین، محمد بر تو نام ز ما بر تو درود، ز ما بر تو سلام امام باقـر مدد؛ امام باقر مدد؛ امام باقـر مدد ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد (۴)
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
به حقّ یا ربّ و، یا بـاطن و ظاهر یا مـولا أدرکـنی، یا حضرتِ بـاقـر میکنم زمزمه خوش آمدی دلبـر ما همه خوش آمدی یوسف فاطمه خوش آمدی، سیّدی سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیدی ************************************************** هر آنچه گویم از، مقام تو هیچ است نُطق فلک پیش، کلام تو هیچ است هستیام به فدای روی تو من کیم عـبد عبد کوی تو زنـدهام ز مِیِ سبـوی تو، سیّدی سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیدی ************************************************** مــژدۀ مـیــلادت، رسـیــده از بــالا ای هفتمین معصوم، نور دل زهـرا بـاقـر عـلـم کُـلّ عــالـمـی تشنه را کوثری و زمزمی رحمت و کـرم مجـسمی، سیّدی سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیّدی ای عزیز فاطمه * سیدی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
دل زعطای فاطمه، به عرش حق مجاور است جشن خوش ولادتِ، آقا امام باقـر است باقر علم عالمین یا مولا ** به مصطفی نور دو عین یا مولا ** یوسف یوسف حسین یا مولا ای گـل زهـرا و حـیـدر (۳) مــولا یـا بـاقـر الـعـلـوم ********************************* ز رشتـۀ ولای او، جـدا نـمیشوم دمـی مدیـنـه از قدوم او، فخر کند به عـالمی آن گل نازنین ما خوش آمد ** دلبر بیقرین ما خوش آمد ** امام پنجمین ما خوش آمد ای گـل زهـرا و حـیـدر (۳) مــولا یـا بـاقـر الـعـلـوم ********************************* به مهر تو به عشق تو، سرشته شد آب و گِلم عـنایتی که عاقـبت، مـدیـنهای شود دلم ز علم خود به ما عطا کن آقا ** درد دلـم بـیـا دوا کـن آقا ** قـسمت ما کرببلا کن آقا ای گـل زهـرا و حـیـدر (۳) مــولا یـا بـاقـر الـعـلـوم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بـاقــر آل عـبـا، نـاطـق وحـی خــدا روشنیِ دو سـرا، ای دل و دلـبر ما نور دو عین مولا جان حسین مولا سبـط نـبـی مولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر ***************************************** دست تو بر سر ما، حُبّ تو در گِلِ ما مدح تو بر لب ما، عشق تو در دلِ ما دلـبــر مـا مــولا سَـرورِ مـا مـولا نـور ربـی مـولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر ***************************************** ما همه مـسکـیـن بر، عـنایـتـت آقـا صـفــای هــر دل از، ولایـتـت آقــا نـور شـفـق مولا به نخل حق مولا تو رُطـبـی مـولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر ***************************************** مِـسِ دل از لـطفـت، شـود طـلا آقـا بــده بـه جــمــع مــا، کــربـبـلا آقــا هـمیـشه با مـولا خـاطـرهها مـولا در تَـعـبـی مـولا ذکـر لـبـی مـولا یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر، یا حضرت باقر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه السلام
ای جلوۀ حق در تو عیان حضرت باقر مدح تو فـزونتر ز بـیان حضرت باقر شاهـان هـمگی سائـل درگـاه رفـیعـت ای پـادشـه پـادشهـان حـضـرت بـاقـر باید که کـنـد فـخـر گـدای سـر کـویت بر جمله سلاطین جهان حضرت باقر تو حجت داداری و دشمن به چه جرمی با زهر تو را کُشته چنان حضرت باقر در مـاتـم تو ای گـل گـلـزار حـسیـنـی گـریـنـد همه عـالـمـیـان حضرت باقر افـسوس که زد آتش زهـر ستم خـصم یکباره تو را شعله به جان حضرت باقر فریاد که از سوزش آن زهر شرربار رفته ز تنت تاب و توان حضرت باقر خون شد به دلت چونکه همه عمر شنیدی از دشمن و دوست زخم زبان حضرت باقر از کودکیات ظلم و ستم دیدی و کردی در سینه غم خویش نهان حضرت باقر بـا خـاطـرههـای سـفــر شــام هـمـاره بود اشک تو از دیده روان حضرت باقر هم پای رقـیـه چو روی خـار دویـدی مانده به کفت پات نشان حضرت باقر جانت به لب آمد به ره شام چو دیـدی تو رأس حسین را به سنان حضرت باقر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امام محمد باقر علیه السلام
ای پـنجـمیـن امـام، یا باقـرالعـلوم بر رفعـتـت سلام، یا باقـرالعـلـوم در بزم تشنگان از بادههای فضل پُر گـشته از تو جام، یا باقرالعلوم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه السلام
ای ولــیّالـلـه داور، الــســلام ای سلامت از پـیامبـر، السلام حجّـت خـلاق اکـبـر، الـســلام زادۀ زهـرای اطـهـر، الـسـلام الـســلام ای بــاقـر آلرســـول چارمین فرزند زهـرای بـتـول ای نـبی بـر تو فـرستاده سـلام وی به زینالعـابدین، مـاه تمام هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر، مستدام تیغ نطقت میشکافـد، عـلم را روح میبخشد مرامت، حلم را ای ســـلام ذات حـــیّ داورت بر تو و نطـق فضیلتپرورت علم آرد سجده بر خـاک درت حلم گردیده است بر دور سرت نسل نوری هم ز باب و هم ز مام خود امام و مادرت بنت الامام کیستـی ای آیت سـرّ و عـلـن؟ تو هم از نسل حسینی، هم حسن تو امـامت را روانـی در بـدن ای ولایـت را چــراغ انجـمـن عـلم تو، علـم خـداونـد جـلـیـل وحی باشد بر لبت بیجـبرییل از درخـت عـلـم، بَـر داریم ما وز تو صد دریا گهر داریم ما بـس حـدیث مـعـتـبـر داریم ما از شـما کی دست برداریم ما؟ یابن زهـرا سر بـرآور باز هم «جابر جُعفی» بپـرور باز هم یابن زهرا گر چه با بغض تمام حرمتت گردید پامال «هشام» بر تنت آزار آمد صبح و شـام تو امـامـی، تو امامی، تو امام نور از هر سو که خیزد، دیدنی است چهرۀ خورشید کی پوشیدنی است؟ تو خـزانِ بـاغ زهــرا دیـدهای تو تن بیسر به صحرا دیدهای گـردن مـجـروح بـابـا دیـدهای بر فـراز نـیـزه سرهـا دیـدهای کاش میدیدم چه آمد بر سرت یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟ تو چهلمنـزل اسارت دیـدهای از ستمکاران جسـارت دیدهای خود عزیزی و حقارت دیدهای تشنگی و قتل و غارت دیدهای چارسـاله، کـوه مـاتـم بـردهای مثل عمه، تـازیـانه خـوردهای شـام بـود و مجـلس شوم یـزید چشم تو چوب و لب خشکیده دید گـه سکینه ناله از دل میکشید گاه زینب جامه بـر پیکر درید چشم بر رگهای خونین دوختی سـوختی و سـوختی و سوختی ای دل شـیعـه چـراغ تــربـتت دیدههـا دریای اشک غـربـتت سالهـا بـر دوش کـوه محـنـتت روز و شب پامال میشد حرمتت ظلم دیـدی در عیـان و در خفا تـا شدی مسمـوم از زهـر جفا ای به جانت از عدو رنج و عذاب هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب قلبت از زهـر ستم گردیـد آب قـبـر بـیزوّار تــو، در آفـتاب وسعت صحن تو مُلک عالم است لالۀ قـبـر تو اشک میـثم است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
نـوری آمد وجـود من گـم شـد چـشـم من بـاز پُـر تـلاطـم شد شُرشُـر اشک روی گـونـۀ من شد سرازیر و قدر یک خم شد گـریه از شـوق چه صفـا دارد شـب مـیــلاد نــور پـنـجـم شـد اشـک اذن دخــول مـا بــود و در کـه وا شـد دمِ تــبــسّـم شـد مـحـرم اهـل بیت اگـر شـدهایم هـمه از یک دعـای خـانـم شد شکـر، یا فـاطـمـه و یا فـاطـر شکـر، هـسـتـم غـلام تو بـاقـر در رحمت دوباره وا شده است مـیـزبـان دلـم خـدا شـده اسـت بـار دیگـر مـیـان بـیـت وحـی آیـۀ نــور رو نـمـا شـده اسـت سجدهام را کسی نماند که ندید سِرّ تـوحـیـد بر مـلا شده است دستـههـای فـرشـتـه مـیبـیـنـم در مـدیـنـه بـرو بـیا شده است پشت یک خانـهای شلـوغ شده خبـری بین کوچهها شده است رنگ پـنجـم به روی بـوم آمـد حـضـرت بـاقـر الـعـلـوم آمــد نـذر چـشـمـان تو جـوانـی من بـه فــدای تـو زنــدگـانـی مـن زیـر پـایت بگـو که سـر بـزند هرکسی خواست از نشانی من عرض تعـظـیم پیـش قد تو شد عــلـت قــامـت کــمــانــی مـن من ندارم که هیچ چیز از خود همه از توست هستِ فـانی من هـست " آقـا مرا دعـایـم کن " از دعــاهــای آســمــانــی مـن در هــوای شـمـا نـفــس زدهام غصهها را ز سیـنه پس زدهام تو همان چـشمه سار عـرفـانی فـصـل سـبـز بـهـار عـرفـانـی در مــقــام رفــیــع اخـــلاقــی جـلــوه گـاه مــدار عــرفــانـی ای سر آمد به عـلم و دانش ها سـخـنـت پُـر ز بـار عـرفـانـی چـه احـادیـث که به جـا مـانده از تـو آمــوزگــار عـرفــانــی قـبل تو این چنین ظهـور نبود در مــیــان تــبــار عــرفــانـی جـایـگـاه عــلـوم و دانـش تــو شـاهـکـاری بـه آفــریـنـش تـو مـیشـود ســائــل درت بـاشــم زائــر کــوی مــادرت بــاشــم میشـود در هـوای خـاکـی تـو پَـر زنـم من کـبــوتـرت بـاشـم میشود در بقیع، غربت محض ســر قــبــر مــنــوّرت بــاشــم یـاد آن خـاطـرات کـودکـیات روضهخوان در برابرت باشم یـاد طفـلـی دو سـالـه بودن تو و اسـیـری خــواهــرت بـاشـم عمههایت چقدر کتک خوردند و شــمــا را چــقــدر آزردنــد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
مـاه رجـب سـلام! کـه مــاه مـحـمّـدی یـا دآورِ شـکــوه گــلـسـتـان احــمــدی آئـیــنـهدارِ نــور خــداونــد ســرمـدی از شـرقِ رحمتِ ازلی بـاز سـر زدی مــاه تـو نــور بـر دل اهـلنـظـر دهـد میـلاد چـار حجّت حـق را خـبـر دهـد آغـاز مـاه تو کـه به نام پـیـمـبـر است میـلاد پـنجـمـیـن ولـیالـلـهِ اکبـر است کز چار بحرِ نور، فروزندهگوهر است نجلِ دو فـاطمه، خَلفِ پاک حیدر است بعد از عـلی، محمّد اوّل وجـود اوست ذکر ملک همه صلوات و درود اوست این باقـرالعـلومِ خـداونـد سـرمـد است این آفتاب حُسن خـدا، وجه احمد است مـولای مـن مـحـمّـدِ آل مـحـمّـد اسـت گـیتی ز مقـدمش همه خُـلد مُخلّد است بـر خلـق سایـۀ کـرمـش مـسـتـدام بـاد از شخص احمدش صلوات و سلام باد جدش بوَد حسین و، حسن جد دیگرش سجـاد باب و بنـت حسن نـیز مادرش دانـشــوران دهــر، هـمـه بـنــدۀ درش جاری ز لعل لب همهجا درّ و گوهرش بگذاشت پا به عالم هستی، سرم فداش تنها نه جان و سر، پدر و مادرم فداش در قدر و در مقام، حسین است این پسر سر تا قـدم تمام، حسین است این پسر در علم و در قیام، حسین است این پسر آئـیـنـۀ امـام حـسـیـن اسـت ایـن پـسـر بستان حکمت ازلی در ضمیـر اوست دانش به هر کجا که نهد پا، سفیر اوست گاهی به عرش زمزمۀ حکمتش به گوش گاهی به باغ، بیل کشاورزیاش به دوش گه با کلام داده بـه اهـل کـمال، نـوش اهل کلام یکسره در محضرش خموش دریـا ز چشمـۀ دهـنـش مـوج میزنـد آیـات وحی در سخـنـش مـوج میزند ای اصـل دین ولای تو یا باقـرالعـلوم وی ذکـر حـق ثـنای تو یا باقـرالعـلوم وی عرش، خاک پای تو یا باقرالعلوم جـان جهـان فـدای تـو یا بـاقـرالـعـلوم مهر تو جان جان صلات و صیام من پیوسته وقـف تو، صلوات و سلام من ای شـیعــه را به مهـر شـما اقـتـدارها مـاه رجــب گـرفـتـه ز تــو اعـتـبارها خورشید بر درت یکی از جاننـثارها گردنــد دور کـوی تـو لیـل و نهـارها هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است هـر جا، روم مزار توأم شمع محفل است من کیستم که خـاک سـرای شما شوم؟ لب واکنـم، قـصیـده سـرای شما شـوم یـا مفتخـر بـه مـدح و ثـنای شما شوم بـاشـد کـه تـا گـدای گـدای شـما شـوم لال است در ثـنـای تو مـولا زبان من تو وصف خود بگوی ولی با زبان من وقتی عدو به حضرت تو گفت ناسـزا با حُسن خلـق و با گـل لبخند از ابـتدا کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا این است قـدر و منزلت و عـزّت شما تـنها نه اینکه نام تو از من ربـوده دل خُـلـق محـمّـدیـت ز دشـمن ربـوده دل ای بر تو از خـدا و رسـولش سـلامها اهـــل کــلام را ز کــلامـت کـــلامهـا بـیچـاره و ذلـیـل مـقـامت «هـشام» هـا در پـنجــۀ تـو از هـمه دلهـا زمـامها توحیـد زنـده از نفـس صبح و شام تو اسلام فخر کرده به نطق « هـشام» تو تو خلق را مطاعی و خلقـت مطیع تو برتـر ز اوج وهــم، مـقـام رفـیــع تـو پیران عقـل یکسـره طـفـلِ رضیـع تو فـردوس گـشتـه خـاکنشینِ بـقـیـع تـو «میثم» اگـر قـصیده سـرای شما شده مشمول بذل و لطف و عطای شما شده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بیا به پـای دل خود سفـر کنیم امشب ز کوچههای مدینه گـذر کـنیم امشب خدا به زین عبادش عـطیهای بخـشید بـیا تـمام جهـان را خـبر کـنیم امشب بـیا سـلام و درود و تهـیّـت خـود را نثار این پـدر و این پسر کـینم امشب در آسمان ولا مهر و مه هم آغـوشند بیا نظاره شـمس و قـمـر کـنیم امشب دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست اگر به باغ ولایـت نظـر کـنیم امشب برای این که بگیریم عیدی از زهـرا سـزد ارادت خود بیـشتر کنیم امشب بپاس مقـدم دریا شکاف عـلم و کمال ز اشک شوق نثارش گهر کنیم امشب شب ولادت او در مدینه جشنی نیست بیا ز غـربت او دیـده تـر کنیم امشب تمام فرصت ما وقف خدمت بر اوست چه حاجت است که کار دگر کنیم امشب اگر که چشمهای از معرفت شود پیدا نهـال مـهـر ورا بـارور کـنـیم امشب کـنار خـرمنی از عشق او بیا بنـشین که فکـر تـوشه راه سفـر کنیم امشب بگو به خـلق وفـائی ز جای برخـیزد لباس خدمت بر او به بر کنیم امشب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
بـرخـیـز نگـارا که بهـار طـرب آمـد عـید عجـم و جـشن نـشاط عـرب آمد از کثرت انوار یکی روز و شب آمد پـایـان جـمـادی شد و مـاه رجـب آمد ماهی که شود مُلک جهان خُلد مُخـلّد از یُـمـن قـدوم دو عـلی و دو محـمـد بـر اهـل ولا عـیـد مـؤیّـد شـده امشب در جلوه رخ داور سـرمـد شده امشب لبخند عـیان بر لب احـمـد شده امشب مـیـلاد هـمـایـون محـمـد شـده امـشب در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد فخـر دو جـهـان سیـد سجـاد پـدر شـد امشب صدف بحر ولایت گهـری زاد یا دُخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد در خانۀ خـورشید ولایت قـمـری زاد یـا بـار دگـر آمـنـه پـیـغــامـبـری زاد این است که دو فاطمه را نور دو عین است پور دو علی باشد و نجل حسنین است این گوهر یکدانۀ دریای عـقـول است در مکتب دین دوستیش اصل اصول است ماه دو علی مهر دل آرای رسول است فرزند حسین است و عزیز دو بتول است مـولای همه عـبد خـداونـد مقـام است تا حشر امام است امام است امام است این محور دین اخـتر تابندۀ عـلم است در قلب زمان نور فـزایندۀ عـلم است آرنـدۀ عـلم است و نمایـندۀ عـلم است گویندۀ علم است و شکافندۀ علم است در کنیه ابـوجعـفر و باقـر شده نـامش پـیـغـمـبـر اسـلام فـرسـتـاده سـلامـش دشمن به عداوت خجل از کثرت خیرش فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش جبریل امین گم شده در وادی سیرش شیریـنی جـان قصۀ شیـرین عُـزیرش علم همه یک قطره ز دریـای کـمالش دیوانه شود عقـل به توصیف جـمالش ای گوهر شش بحر و یم هفت دُرِ ناب ای سائل انوار رخت مهـر جهـانـتاب بیمهر تو طاعات، چو نقش آمده بر آب خـاک قـدم طـفـل دبـستان تـو اقـطاب فــرزنـد پـیـمـبـر پــدر هـفـت امـامـی هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی انـوار دل از روی نکـوتـر ز مـه تـو جـن و بـشر و خـیل مـلائک سپـه تو جان همه خـوبان جهـان خـاک ره تو شـد بـاعـث بـیـنـائـی جـابـر نـگـه تـو ما را ز گنه نیست به جز روی سیاهی ای چشم خـداوند، کرم کن به نگـاهی از شوق تو چون مهر تو چون داغ به سینه چشمم به بقیع است و دلم سوی مدینه ای شـمع دل پـنـج امیـن و دو امـیـنـه ما غرق به دریـای گـناه و تو سـفـیـنه غرقـیم ولی چـشم به احسان تو داریم با دست تهی دست به دامان تو داریم مهر تو ثمر گـشته بسی حاصل ما را حُـبّ تـو صـفـا داده بـقــیـع دل مـا را وصف تو همی شور دهد محفل ما را این گـونه سـرشتـند از اول گـل ما را تا حشر گـُل مهـر تو رویـد ز گـِل مـا آوای تـو پــیــوسـتـه بـرآیـد ز دل مـا تو کعـبهای و کعـبه گـرفـتـار بقـیعـت پـیـوسـته مـلک سـائـل زوّار بـقـیعـت جـان و دل ما شـمع شب تـار بقـیعـت تـا چـهـره گـذاریـم به دیـوار بـقـیعـت این درد فراقی که به جان است دوا کن بر ما زره لطف گـذر نـامه عـطا کن ای بـوسه گه یـوسـف زهـرا دهـن تو نـقـل دهـن مـا هــمـه نَـقـل سـخـن تـو جـان هـمه قـربان تو و جـان و تن تو صد شکر که میثم شده مـرغ چمن تو غـیر از گـل مهر تو به گـلـزار نبـوید جـز مدح تو و عـتـرت اطهار نگـوید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیه السلام
فـصـل بهـار آمد و عـالـم مـعـطـر است بوى نـسیم صبح بسى روح پـرور است گـویا ز خُـلـد مـی وزد این باد مـشكـبـیز كاین سان دماغ ابر ز بوى خوشش تر است هم این زمین مُرده شده احیا ز فیض او هم این جهان پیـر، جوان بار دیگر است نرگس گـشوده چـشم تماشا به روى گـل سوسن به صد زبان، پى مدحش ثناگر است با صد نوا به شـاخ گـل ارغـوان، هـزار طوطى به نغمه بر سر شاخ صنوبر است نــور خــدا، امـام هُــدى، بــاقـرالـعـلـوم هـادى دین و وارث عـلـم پـیـمـبـر است بابـش عـلـى و جـدّ كـبـارش بود حـسین زینالعـباد را پـسر و بـاب جعـفـر است در جاه و رتبه صد چو سلیمان، به عّز و جاه در زیر بال طایرى از كویش اندر است هم لطف اوست مونس یونس، به بطن حوت هم در طریق، هادى خضر و سكندر است مفتاح قـفل گنج سعادت، به دست اوست بر پا از او بناى شفاعت، به محشر است كى با شهـان، گـداى درش را مثـل زنـم چون بر در گداى درش، صد چو قیصر است
: امتیاز
|